پندار نیک - پندار نیک
سفارش تبلیغ
صبا ویژن



پندار نیک - پندار نیک

درباره نویسنده
پندار نیک - پندار نیک
میثم
خدایا! بر من رحمتی فرود آر تا از رحمانیت دینت بگویم و به پنداری نیک مرا مجهز گردان که هرگز خود را نور مپندارم ،به قدر ادراک از نورانیتت شمعی در دل برافروزم و پروانه وار گرد آن شمع بسوزم. بر ایمانم بیافزای و پیمانه ی کوچک وجودم را عمقی بیکران ببخش تا متواضع گردم و در هر خیری که سر میزند تنها تو باشی و من نباشم! از روشناییت بینشی نصیبم کن تا ایثار را ارج نهم. مرا لیاقتی عطا کن تا هماهنگ با موسیقی تو،سازم را کوک کنم. سرآخر مرا به معرفتی مبتلا ساز تا وقت رفتن، با آغوشی باز خاک تنم را به دست خاک عزیز ایران بسپارم...
تماس با من


 

آرشیو
دلنوشته ها و خاطرات
شاهنامه خوانی
اجتماعی
مذهبی
پندنامه


لینکهای روزانه
آنالیز ریاضی قرآن [29]
گنجور(آثار سخنسرایان پارسی گو) [28]
وبسایت شرکت دل آواز(شجریان) [26]
وبسایت رسمی علیرضا عصار [20]
گیتارینه [21]
جامعه مجازی موسیقی ایرانیان [16]
آموزش گیتار [12]
[آرشیو(7)]

 

لینک دوستان
پرسه زن بیتوته های خیال
.... «« " الهه عشق " »»‍‍ ....
فانوسهای خاموش
یادداشتها و برداشتها
.: شهر عشق :.
نور
توشه آخرت
عطش
مسافر آسمان
کوله پشتـــــــــــــــــــــی
آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
معصومیت از دست رفته
پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان
باغ گیلاس
عشق طلاست
جمله های طلایی و مطالب گوناگون
اسلام دین محبت و عدالت
دلشدگان
بیکرانه
پاسبان پاسارگاد
تاریخ ایران باستان
مهندسی مکانیک
™Hamid
منجی عصر
دریای بیکران
دوستان دوران دبیرستان
وبلاگ من و حمید
گلبرگ
ستاره بنز


موسیقی وبلاگ


خبرنامه ی پندار نیک
 
لوگوی وبلاگ
پندار نیک - پندار نیک


لوگوی دوستان
آمار بازدید
بازدید کل :274795
بازدید امروز : 25
 RSS 

 به نام یزدان پاک

گاهی اوقات مناظری را به چشم می بینیم و با همان نگاه کوتاه از آنها عبور می کنیم, پیرمردی را می بینیم که ساعت1 بامداد روبروی بیمارستان در حال درست کردن بلال است, مردی تنها را با تمام دارایی اش روی یک قالیچه در حاشیه ی خیابان می بینیم, دختربچه ای سر چهارراه با گلهایی در بغل در انتظار پایین آمدن شیشه ی ماشین ها و فروختن گلهایش و پسرکی که روی پل هوایی فال حافظ می فروشد, همه ی این ها لحظاتی کوتاه را از ذهن ما می گذرانند ولی در حقیقت هر یک از آنها یک زندگی فراموش شده است که جای تامل دارد.
آنچه در این نوشته می خواهم بگویم نگاه هایی است که می توانیم به مسئله ی افراد کم بضاعت داشته باشیم.
نگاه اول این است که اصلا ریشه این قضیه از کجاست ؟ بسیاری از آن افراد کم بضاعت در وضعی که برایشان پیش آمده کمترین نقشی ندارند به عنوان مثال کدام آدم منصفی قبول می کند کودکی که در خیابانها تکدی گری می کند خودش مقصر است و اجتماع کوچکترین مسئولیتی ندارد. البته اغلب مشاهده می کنیم برخی اقشار در جامعه یکدیگر را متهم به ایجاد این ناهنجاری می کنند اما اگر کمی واقع بین باشیم درمی یابیم که تصمیم گیری ها در مورد امور اجتماعی و اقتصادی توسط یک اقلیت خاص صورت میگیرند و اگر معضلاتی هست , این معضلات گواه بر عدم درایت همان اقلیت تصمیم گیرنده است و عامه ی جامعه از افراد بی بضاعت  گرفته تا سرمایه داران و از روستائیان ساده دل گرفته تا فرهیختگان را باید مبرا دانست.
نگاه دوم نوع مواجهه ی ما با این افراد است , حس نوع دوستی که خوشبختانه هنوز هم در میان ایرانی ها موج می زند باعث می شود تا هریک از ما از هر طریقی که می توانیم به کمک آنها بشتابیم شاید وضع وخیم مالی آنها یادآور دورانی از زندگی خود ما باشد.سوالی هست که در جامعه ی فعلی اکثر افراد به سختی قادر به تامین مخارج زندگی خود هستند چگونه می توانند به دیگری هم کمک کنند؟ به نظر بنده هیچ وقت نباید از حداقل ها غافل شویم , کمترین کار ممکن نوع رفتار ما با آنهاست, می توانیم طوری رفتار کنیم که پایین بودن مرتبه ی اقتصادی این افراد منجر به پایین آمدن مرتبه ی اجتماعی و کرامت انسانی آنها نشود.
نگاه سوم پیامی است که باید برای زندگی خودمان دریافت کنیم! آیا داشته های ما و نداشته های دیگران هیچ نهیبی به ما نمی زند؟ آیا در محل کار یا سر کلاس درس افراد باهوشی را نمی بینیم که اگر جایگاه ما را داشتند خیلی مفیدتر از ما بودند؟ آیا همین قدر که هستیم و همین کاری که میکنیم کافی است ؟ و بالاخره آیا نباید نه فقط به اندازه ی خودمان بلکه به اندازه ی آنها هم باشیم؟
اگر مجالی باشد در آینده باز هم در مورد این نگاه سوم خواهم گفت البته با الهام از نظرات گرم شما.

در پناه حق



نویسنده : میثم » ساعت 4:1 صبح روز دوشنبه 88 مهر 20


به نام یزدان پاک                           

گاهی دربرخوردهایمان با افراد مختلف تبعیض هایی قائل می شویم, به عنوان مثال طرز تفکر افرادی با ما
متفاوت است ولی این مساله سبب می شود تا ما حتی در برخوردهای روزمره نیز تعهدی
نسبت به رعایت اخلاق نداشته باشیم و به گونه ای دیگر با آنها برخورد کنیم.

متن زیر به نظرم پند مفیدی به ما می دهد تا به یاد داشته باشیم که هیچ گاه
حداقل های ممکن در مواجهه با اشخاص را فراموش نکنیم.
 
حضرت شیخ ابوالحسن خرقانی اقدس اله تعالی بر سَر دَر خانقاه خویش نوشته بود:

" هرکس در این سرا در آید نانش دهید و از ایمانش مپرسید. چه، آنکس که به درگاه باریتعالی به جان ارزد البته به خان ابوالحسن به نان ارزد."



درپناه حق



نویسنده : میثم » ساعت 9:40 عصر روز چهارشنبه 88 مهر 1


یادم باشد

حرفی نزنم که به کسی بر بخورد

نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد

راهی نروم که بیراه باشد

خطی ننویسم که آزار دهد کسی را

یادم باشد که روز و روزگار خوش است

همه چیز رو به راه و بر وفق مراد است و خوب

تنها, تنها دل ما دل نیست!

مجتبی معظمی



نویسنده : میثم » ساعت 6:16 صبح روز جمعه 88 شهریور 27

<   <<   6      
داغ کن - کلوب دات کام

The Hunger Site

ابتدا نیت کنید

سپس برای شادی روح حضرت حافظ یک صلوات بفرستید

.::.حالا کلید فال را فشار دهید.::.

برای گرفتن فال خود اینجا را کلیک کنید
دریافت کد فال حافظ برای وبلاگ