• وبلاگ : پندار نيک
  • يادداشت : تولد يک سالگي و خداحافظي موقت
  • نظرات : 3 خصوصي ، 52 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام دوستان عزيز
    از آنجايي که اکثر شما در کامنتهاي ارسالي خداحافظي من از وبلاگ نويسي رو غير منتظره خوانديد لذا توضيحاتي را خدمتتان عرض ميکنم:
    زماني که اين وبلاگ رو ايجاد کردم قصد داشتم از سر دلسوزي دغدغه هايم را بيان کنم ولي آنچه کم کم متوجه شدم شکل گيري يک روحيه جديد در خودم بود به طوري که نسبت به مسائل پيرامون بسيار حساس شده بودم. اين وضع ادامه داشت و تنها ظهور يک انديشه ي نو مي توانست اين رويه را تغيير دهد ...در نهايت اين انديشه ظهور کرد، براي توضيح بيشتر شرح حکايتي را لازم مي دانم...
    گويند روزي هارون الرشيد به مناجات ايستاده بود و براي بارش باران دعا مي کرد،"بهلول" آن صحنه را ديد و عبور کرد...روزي ديگر بهلول به يک باغ رسيد، نزد باغبان رفت و رو به او گفت:برو باغ را آب بده! باغبان با تعجب پرسيد:"براي چه؟ بهلول گفت:چون من به تو مي گويم!باغبان گفت:الآن ظهر است و آب سريعا تبخير مي شود،"من صاحب باغ هستم و بهتر مي دانم که چه زماني باغ را آب بدهم". بهلول در جواب باغبان گفت: پس برو به هارون الرشيد بگو "دنيا هم باغبان خود را دارد و تو نبايد دخالت کني!"
    آري بسياري از دلسوزي ها و دغدغه ها ضروري نيست و نبايد خود را پرتوي نور پنداشت و خالق هستي خود دلسوزترين دلسوز براي مخلوقات است.
    به قول مولانا:
    "شمعي است برافروخته وز عرش گذشته
    پروانه ي او سينه ي دلهاي فلاحي"
    پندار نيک به جهت اين تغيير رويه متوقف شد!