گرفتار شدن جمشید
در همین روزگار جمشید را غرور فرا گرفته بود و فره ایزدی از او دور شد. ضحاک فرصت را غنیمت دانست و به ایران تاخت. بسیاری از ایرانیان که در جستجوی پادشاهی نو بودند به او روی آوردند و بی خبر از جور و ستمگری ضحاک او را بر خود پادشاه کردند. ضحاک سپاهی فراوانی آماده کرد و بدستگیری جمشید فرستاد . جمشید تا صد سال خود را از دیده ها نهان می داشت. اما سرانجام در کنار دریای چین بدام افتاد. ضحاک فرمان داد تا او را با اره به دو نیم کردند و خود تخت و تاج و گنج و کاخ او را صاحب شد . جمشید سراسر هفتصد سال زیست و هرچند به فره وشکوه او پادشاهی نبود سرانجام به تیره بختی از جهان رفت.
جمشید دو دختر خوب رو داشت : یکی«شهر نواز» و دیگری «ارنواز» . این دو نیز در دست ضحاک ستمگر اسیر شدند و از ترس بفرمان او در آمدند . ضحاک هر دو را به کاخ خود برد و آنان را با دو تن به پرستاری ماران گماشت. گماشتگان ضحاک هر روز دو تن را به ستم میگرفتند و به آشپزخانه میاوردند تا مغزشان را طعمه ماران کنند . اما شهرنواز و ارنواز و آن دو تن که نیکدل بودند و تاب این ستمگری را نداشتند هر روز یکی از آنان را آزاد می کردند و روانه کوه و دشت مینمودند و به جای مغز او از مغز سر گوسفند خورش می ساختند.