خبر یافتن ضحاک از فریدون
نگهبان مرغزار پذیرفت و سه سال فریدون را نزد خود نگاه داشت و به شیر گاو پرورد. اما ضحاک دست از جستجو برنداشت و سرانجام دانست که فریدون را "بر مایه" در مرغزار می پرورد.
گماشتگان خود را به دستگیری فریدون فرستاد. فرانک آگاه شد و دوان دوان به مرغزار آمد و فریدون را برداشت و از بیم ضحاک رو به صحرا گذاشت و به جانب کوه البرز روان شد.
در البرز کوه فرانک فریدون را به پارسائی که در آنجا خانه داشت و از کار دنیا فارغ بود سپرد و گفت « ای نیکمرد، پدر این کودک قربانی ماران ضحاک شد. اما فریدون روزی سرور و پیشوای مردمان خواهدشد و کین کشتگان را از ضحاک ستمگر باز خواهد گرفت. تو فریدون را چون پدر باش و او را چون فرزند خود بپرور.»
مرد پارسا پذیرفت و بپرورش فریدون کمر بست.
نویسنده : میثم » ساعت 12:26 صبح روز چهارشنبه 90 تیر 1