کشته شدن ایرج - پندار نیک
سفارش تبلیغ
صبا ویژن



کشته شدن ایرج - پندار نیک

درباره نویسنده
کشته شدن ایرج - پندار نیک
میثم
خدایا! بر من رحمتی فرود آر تا از رحمانیت دینت بگویم و به پنداری نیک مرا مجهز گردان که هرگز خود را نور مپندارم ،به قدر ادراک از نورانیتت شمعی در دل برافروزم و پروانه وار گرد آن شمع بسوزم. بر ایمانم بیافزای و پیمانه ی کوچک وجودم را عمقی بیکران ببخش تا متواضع گردم و در هر خیری که سر میزند تنها تو باشی و من نباشم! از روشناییت بینشی نصیبم کن تا ایثار را ارج نهم. مرا لیاقتی عطا کن تا هماهنگ با موسیقی تو،سازم را کوک کنم. سرآخر مرا به معرفتی مبتلا ساز تا وقت رفتن، با آغوشی باز خاک تنم را به دست خاک عزیز ایران بسپارم...
تماس با من


 

آرشیو
دلنوشته ها و خاطرات
شاهنامه خوانی
اجتماعی
مذهبی
پندنامه


لینکهای روزانه
آنالیز ریاضی قرآن [29]
گنجور(آثار سخنسرایان پارسی گو) [28]
وبسایت شرکت دل آواز(شجریان) [26]
وبسایت رسمی علیرضا عصار [20]
گیتارینه [21]
جامعه مجازی موسیقی ایرانیان [16]
آموزش گیتار [12]
[آرشیو(7)]

 

لینک دوستان
پرسه زن بیتوته های خیال
.... «« " الهه عشق " »»‍‍ ....
فانوسهای خاموش
یادداشتها و برداشتها
.: شهر عشق :.
نور
توشه آخرت
عطش
مسافر آسمان
کوله پشتـــــــــــــــــــــی
آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
معصومیت از دست رفته
پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان
باغ گیلاس
عشق طلاست
جمله های طلایی و مطالب گوناگون
اسلام دین محبت و عدالت
دلشدگان
بیکرانه
پاسبان پاسارگاد
تاریخ ایران باستان
مهندسی مکانیک
™Hamid
منجی عصر
دریای بیکران
دوستان دوران دبیرستان
وبلاگ من و حمید
گلبرگ
ستاره بنز


موسیقی وبلاگ


خبرنامه ی پندار نیک
 
لوگوی وبلاگ
کشته شدن ایرج - پندار نیک


لوگوی دوستان
آمار بازدید
بازدید کل :277579
بازدید امروز : 17
 RSS 

کشته شدن ایرج 
دو برادر همه شب تا بامداد در اندیشه گناه بودند. چون آفتاب بر آمد دل از
داد برگرفتند و دیده از شرم شستند و به سوی سراپرده ایرج روان شدند.
ایرج از خیمه چشم به راه برادران بود. چون دو برادر را دید گرم پیش دوید و درود گفت. برادران سرد پاسخ گفتند و با وی به درون خیمه رفتند و چون و چرا پیش گرفتند .
تور درشتی آغاز کرد که  "ایرج ، تو از ما هر دو کهتری. چگونه است که باید تو صاحب تاج و تخت ایران شوی و گنج پدر را زیر نگین داشته باشی و ما که از تو مهتریم در چین و روم روزگار بگذرانیم ؟ پدر ما در بخش کردن کشور تنها تو را گرامی شمرد و بر ما ستم ورزید."
ایرج به مهربانی گفت  "ای برادر، چرا خاطر خود را رنجه می داری . اگر کام تو شاهنشاهی ایران است من از تاج و تخت کیانی گذشتم و آنرا به تو سپردم. از آن گنج و گاه چه سود که برادری را آزرده سازد؟ فرجام همه ی ما نیستی است.  اگر هم جهان را به دلخواه بسپریم سرانجام باید سر بر خشت گور بگذاریم. چه جای ستم و بیداد است؟ بیائید تا با هم مهربان باشیم و نیکی و مردمی پیش گیریم. من اگر شاهنشاهی ایران را تا کنون به زیر نگین داشتم اکنون از آن گذشتم و تخت و تاج و سپاه و فرمان را به شما سپردم . چین و روم را نیز خواستار نیستم . مرا با شما سر جنگ نیست ، شما نیز با من کین نجوئید و دل مرا نیازارید. شما مهتران منید و به بزرگی سزاوارید . من جهانی را به شادی و خشنودی شما نمی فروشم. شما نیز کهتر نوازی کنید و از این گفتگو در گذرید."
مهربانی ایرج
اما تور سر جنگ و آزار داشت. از مهربانی و آشتی جوئی ایرج خشمش افزون شد و درشتی از سرگرفت و سخنان سخت آغاز کرد. هر دم از جای بر میخاست و بدین سوی و آن سوی گام بر می داشت و باز بر جای می نشست.
سر انجام خشم و بیداد چنان پرده شرم را درید که برخاست و کرسی زرین را که بر آن نشسته بود بر گرفت و به خشم بر سر ایرج کوفت.
ایرج دانست که برادر قصد جان وی دارد. زنهار خواست و ناله بر آورد که "از خدای نمی ترسی و از پدر پیر نیز شرم نداری؟ از هلاک من بگذر و دست بخون من آلوده مکن. چگونه دلت می پذیرد که جان از من بگیری؟ خون من دامنت را خواهد گرفت.
پسندی و همداستانی کنی
که جان داری و جان ستانی کنی؟
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوشست

اگر بر من نمی بخشی پدر پیر را بیاد آور و در روزگار ناتوانی دل او را به مرگ فرزند میازار. اگر پروای پدر نداری از جهان آفرین یاد کن و خود را در زمره مردمکشان میاور. اگر گنج و تاج و نگین می خواستی به تو واگذارم، بر من ببخش و خون مرا مریز."
تور سیاه دل پاسخی نداشت . خنجری که به زهر آب داده بود بیرون کشید و بر ایرج نواخت. خون بر چهره شهریار جوان ریخت و قامت چون سروش از پا در آمد.
کشتن ایرج
آنگاه تور سر برادر را به خنجر از تن جدا کرد و فرمان داد تا آن را به مشک آگنده سازند و نزد فریدون فرستند.
سلم و تور چون گناه را به پایان آوردند شادمان راه خود را در پیش گرفتند . یکی به چین رفت و دیگری رهسپار روم شد.



نویسنده : میثم » ساعت 9:28 عصر روز سه شنبه 90 تیر 14

داغ کن - کلوب دات کام

The Hunger Site

ابتدا نیت کنید

سپس برای شادی روح حضرت حافظ یک صلوات بفرستید

.::.حالا کلید فال را فشار دهید.::.

برای گرفتن فال خود اینجا را کلیک کنید
دریافت کد فال حافظ برای وبلاگ