به نام یزدان پاک
گاهی اوقات مناظری را به چشم می بینیم و با همان نگاه کوتاه از آنها عبور می کنیم, پیرمردی را می بینیم که ساعت1 بامداد روبروی بیمارستان در حال درست کردن بلال است, مردی تنها را با تمام دارایی اش روی یک قالیچه در حاشیه ی خیابان می بینیم, دختربچه ای سر چهارراه با گلهایی در بغل در انتظار پایین آمدن شیشه ی ماشین ها و فروختن گلهایش و پسرکی که روی پل هوایی فال حافظ می فروشد, همه ی این ها لحظاتی کوتاه را از ذهن ما می گذرانند ولی در حقیقت هر یک از آنها یک زندگی فراموش شده است که جای تامل دارد.
آنچه در این نوشته می خواهم بگویم نگاه هایی است که می توانیم به مسئله ی افراد کم بضاعت داشته باشیم.
نگاه اول این است که اصلا ریشه این قضیه از کجاست ؟ بسیاری از آن افراد کم بضاعت در وضعی که برایشان پیش آمده کمترین نقشی ندارند به عنوان مثال کدام آدم منصفی قبول می کند کودکی که در خیابانها تکدی گری می کند خودش مقصر است و اجتماع کوچکترین مسئولیتی ندارد. البته اغلب مشاهده می کنیم برخی اقشار در جامعه یکدیگر را متهم به ایجاد این ناهنجاری می کنند اما اگر کمی واقع بین باشیم درمی یابیم که تصمیم گیری ها در مورد امور اجتماعی و اقتصادی توسط یک اقلیت خاص صورت میگیرند و اگر معضلاتی هست , این معضلات گواه بر عدم درایت همان اقلیت تصمیم گیرنده است و عامه ی جامعه از افراد بی بضاعت گرفته تا سرمایه داران و از روستائیان ساده دل گرفته تا فرهیختگان را باید مبرا دانست.
نگاه دوم نوع مواجهه ی ما با این افراد است , حس نوع دوستی که خوشبختانه هنوز هم در میان ایرانی ها موج می زند باعث می شود تا هریک از ما از هر طریقی که می توانیم به کمک آنها بشتابیم شاید وضع وخیم مالی آنها یادآور دورانی از زندگی خود ما باشد.سوالی هست که در جامعه ی فعلی اکثر افراد به سختی قادر به تامین مخارج زندگی خود هستند چگونه می توانند به دیگری هم کمک کنند؟ به نظر بنده هیچ وقت نباید از حداقل ها غافل شویم , کمترین کار ممکن نوع رفتار ما با آنهاست, می توانیم طوری رفتار کنیم که پایین بودن مرتبه ی اقتصادی این افراد منجر به پایین آمدن مرتبه ی اجتماعی و کرامت انسانی آنها نشود.
نگاه سوم پیامی است که باید برای زندگی خودمان دریافت کنیم! آیا داشته های ما و نداشته های دیگران هیچ نهیبی به ما نمی زند؟ آیا در محل کار یا سر کلاس درس افراد باهوشی را نمی بینیم که اگر جایگاه ما را داشتند خیلی مفیدتر از ما بودند؟ آیا همین قدر که هستیم و همین کاری که میکنیم کافی است ؟ و بالاخره آیا نباید نه فقط به اندازه ی خودمان بلکه به اندازه ی آنها هم باشیم؟
اگر مجالی باشد در آینده باز هم در مورد این نگاه سوم خواهم گفت البته با الهام از نظرات گرم شما.
در پناه حق