ماجرای دزدیده شدن کفشهایم - پندار نیک
سفارش تبلیغ
صبا ویژن



ماجرای دزدیده شدن کفشهایم - پندار نیک

درباره نویسنده
ماجرای دزدیده شدن کفشهایم - پندار نیک
میثم
خدایا! بر من رحمتی فرود آر تا از رحمانیت دینت بگویم و به پنداری نیک مرا مجهز گردان که هرگز خود را نور مپندارم ،به قدر ادراک از نورانیتت شمعی در دل برافروزم و پروانه وار گرد آن شمع بسوزم. بر ایمانم بیافزای و پیمانه ی کوچک وجودم را عمقی بیکران ببخش تا متواضع گردم و در هر خیری که سر میزند تنها تو باشی و من نباشم! از روشناییت بینشی نصیبم کن تا ایثار را ارج نهم. مرا لیاقتی عطا کن تا هماهنگ با موسیقی تو،سازم را کوک کنم. سرآخر مرا به معرفتی مبتلا ساز تا وقت رفتن، با آغوشی باز خاک تنم را به دست خاک عزیز ایران بسپارم...
تماس با من


 

آرشیو
دلنوشته ها و خاطرات
شاهنامه خوانی
اجتماعی
مذهبی
پندنامه


لینکهای روزانه
آنالیز ریاضی قرآن [29]
گنجور(آثار سخنسرایان پارسی گو) [28]
وبسایت شرکت دل آواز(شجریان) [26]
وبسایت رسمی علیرضا عصار [20]
گیتارینه [21]
جامعه مجازی موسیقی ایرانیان [16]
آموزش گیتار [12]
[آرشیو(7)]

 

لینک دوستان
پرسه زن بیتوته های خیال
.... «« " الهه عشق " »»‍‍ ....
فانوسهای خاموش
یادداشتها و برداشتها
.: شهر عشق :.
نور
توشه آخرت
عطش
مسافر آسمان
کوله پشتـــــــــــــــــــــی
آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
معصومیت از دست رفته
پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان
باغ گیلاس
عشق طلاست
جمله های طلایی و مطالب گوناگون
اسلام دین محبت و عدالت
دلشدگان
بیکرانه
پاسبان پاسارگاد
تاریخ ایران باستان
مهندسی مکانیک
™Hamid
منجی عصر
دریای بیکران
دوستان دوران دبیرستان
وبلاگ من و حمید
گلبرگ
ستاره بنز


موسیقی وبلاگ


خبرنامه ی پندار نیک
 
لوگوی وبلاگ
ماجرای دزدیده شدن کفشهایم - پندار نیک


لوگوی دوستان
آمار بازدید
بازدید کل :274914
بازدید امروز : 17
 RSS 

به نام یزدان پاک

در پست مربوط به سه نگاه به زندگی افراد کم بضاعت عرض کردم که به نظر من باید نگاه سومی هم نسبت به زندگی افراد کم بضاعت داشته باشیم و آن نگاه به این صورت بود که با مشاهده ی داشته های خود و نداشته های آن افراد سعی بر این کنیم که به جای آن افراد نیز در جامعه اثرگذار باشیم. این که چطور به این نگاه سوم رسیدم ماجرای جالبی دارد که در ادامه آن را شرح می دهم.

کفش کهنه


صبح یکی از روزهای پایانی ماه مبارک رمضان امسال, وقتی آماده ی بیرون رفتن از خانه می شدم, خواستم کفشم را-که به تازگی هم آن را خریده بودم- بپوشم که با جای خالی آن در جاکفشی جلوی درب مواجه شدم, چون عجله داشتم بدون جستجو و پرسش در مورد کفش مفقود شده, کفش قبلی ام را پوشیدم و رفتم.
هنگام برگشتن به خانه وجود یک کفش کهنه وسط راه پله ی میان طبقات توجه ام را جلب کرد, من صبح به دلیل عجله متوجه وجود آن نشده بودم, به هرحال شخصی ناشناس با کفشی آمده بود و با کفشی دیگر رفته بود.صرفنظر از قبیح بودن این رفتار در جامعه, این اتفاق چند پیام مهم برای من داشت که مهمترین آن ها منتهی شد به همین نگاه سوم.
کفش های تعویض شده می توانند نماد دو نوع زندگی متفاوت باشند, تفاوت این دو نوع زندگی در جایگاه و مرتبه ی اجتماعی افراد است. اگر برای ما در جامعه جایگاهی-هرچند با محدودیت های مختلف- فراهم باشد و در عین حال ذهن ما فارغ از این باشد که افرادی دوست دارند جایگاه ما را داشته و به اندازه ی ما اثرگذار باشند,و اگر فقط به انجام کارهای خود بپردازیم و نخواهیم به فکر افراد کم بضاعت هم باشیم, آن وقت این عدم تعادل که میان خواسته های آن افراد و نخواستن ما وجود دارد منجر به بروز یک ناهنجاری می شود که کفش بنده هم قربانی همین ناهنجاری شد!
به نظر من زندگی افراد کم بضاعت و آن کفش های کهنه ناگفته های فراموش شده ی فراوانی دارند که باید توسط ما بیان و یادآوری شوند, ما می توانیم در بهتر شدن زندگی و حفظ کرامت انسانی افراد کم بضاعت بکوشیم, در ضمن یادمان بماند که اگر آن افراد نمی توانند بر جامعه اثرگذار باشند, این فقدان را نیز باید جبران کنیم و به جای آنها هم کار کنیم و تاثیر بگذاریم.
" به یاد کفش هایشان باشیم و به جای آنان نیز قدم برداریم تا پا توی کفشمان نکنند."

در پناه حق



نویسنده : میثم » ساعت 12:0 صبح روز شنبه 88 آبان 9

داغ کن - کلوب دات کام

The Hunger Site

ابتدا نیت کنید

سپس برای شادی روح حضرت حافظ یک صلوات بفرستید

.::.حالا کلید فال را فشار دهید.::.

برای گرفتن فال خود اینجا را کلیک کنید
دریافت کد فال حافظ برای وبلاگ