داستان ایرج - پندار نیک
سفارش تبلیغ
صبا ویژن



داستان ایرج - پندار نیک

درباره نویسنده
داستان ایرج - پندار نیک
میثم
خدایا! بر من رحمتی فرود آر تا از رحمانیت دینت بگویم و به پنداری نیک مرا مجهز گردان که هرگز خود را نور مپندارم ،به قدر ادراک از نورانیتت شمعی در دل برافروزم و پروانه وار گرد آن شمع بسوزم. بر ایمانم بیافزای و پیمانه ی کوچک وجودم را عمقی بیکران ببخش تا متواضع گردم و در هر خیری که سر میزند تنها تو باشی و من نباشم! از روشناییت بینشی نصیبم کن تا ایثار را ارج نهم. مرا لیاقتی عطا کن تا هماهنگ با موسیقی تو،سازم را کوک کنم. سرآخر مرا به معرفتی مبتلا ساز تا وقت رفتن، با آغوشی باز خاک تنم را به دست خاک عزیز ایران بسپارم...
تماس با من


 

آرشیو
دلنوشته ها و خاطرات
شاهنامه خوانی
اجتماعی
مذهبی
پندنامه


لینکهای روزانه
آنالیز ریاضی قرآن [29]
گنجور(آثار سخنسرایان پارسی گو) [28]
وبسایت شرکت دل آواز(شجریان) [26]
وبسایت رسمی علیرضا عصار [20]
گیتارینه [21]
جامعه مجازی موسیقی ایرانیان [16]
آموزش گیتار [12]
[آرشیو(7)]

 

لینک دوستان
پرسه زن بیتوته های خیال
.... «« " الهه عشق " »»‍‍ ....
فانوسهای خاموش
یادداشتها و برداشتها
.: شهر عشق :.
نور
توشه آخرت
عطش
مسافر آسمان
کوله پشتـــــــــــــــــــــی
آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
معصومیت از دست رفته
پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان
باغ گیلاس
عشق طلاست
جمله های طلایی و مطالب گوناگون
اسلام دین محبت و عدالت
دلشدگان
بیکرانه
پاسبان پاسارگاد
تاریخ ایران باستان
مهندسی مکانیک
™Hamid
منجی عصر
دریای بیکران
دوستان دوران دبیرستان
وبلاگ من و حمید
گلبرگ
ستاره بنز


موسیقی وبلاگ


خبرنامه ی پندار نیک
 
لوگوی وبلاگ
داستان ایرج - پندار نیک


لوگوی دوستان
آمار بازدید
بازدید کل :274801
بازدید امروز : 5
 RSS 

داستان ایرج
پس از آنکه پیوند سلم و تور و ایرج به فرخندگی به انجام رسید، فریدون اختر شناسان را به درگاه خواند تا طالع فرزندان او را در گردش ستارگان ببینند و باز گویند . چون به طالع ایرج رسید در آن جنگ و آشوب دیدند.
فریدون اندوهگین شد و از ناسازگاری و نامهربانی سپهر در اندیشه افتاد. برای آنکه انگیزه اختلاف را از میان فرزندان بردارد کشور پهناور خود را سه بخش کرد:
روم و کشورهای غربی را به سلم که مهتر برادران بود واگذاشت.
چین و ترکستان را به تور بخشید و ایران و عربستان را به ایرج سپرد.
سلم و تور هریک رهسپار کشور خود شدند و ایرج در ایران که برگزیده کشورهای فریدون بود به تخت شاهی نشست.
فردوسی
رشک بردن سلم بر ایرج
سالها گذشت. فریدون سالخورده شد و نیرو و شکوهش کاستن گرفت. دیو آز و بداندیشی در دل سلم رخنه کرد. سلم که از بهره خود ناخشنود بود بر ایرج رشک برد و اندیشه بد ساز کرد .
فرستاده به چین نزد تور فرستاد و پیام داد که "ای شاه چین و ترکستان، همیشه خرم و شاد کام باشی . ببین که پدر ما در بخش کردن کشور راه بیداد پیش گرفت. ما سه فرزند بودیم و من از همه مهتر بودم. پدر فرزند کهتر را گرامی داشت و تخت شاهی ایران را به وی سپرد و مرا و ترا به خاور و باختر فرستاد. چرا باید چنین بیدادی را بپذیریم؟ من و تو از ایرج چه کم داریم؟"
از شنیدن این سخنان آز و آرزو در دل تور راه یافت و سرش پر باد شد. فرستاده ای زبان آور برگزید و نزد برادر مهتر فرستاد که  "آری ، درست می گوئی، بر ما ستم رفته و فریدون در تقسیم کشور ما را فریفته است. بر فریب و ستم صبر کردن شیوه دلاوران نیست . حال باید من و تو رو در رو بنشینیم و چاره ای بجوئیم."
بدینگونه پرده از آرزوی پنهان برادران برداشته شد و اندکی پس از آن سلم از باختر و تور از خاور، با دلی پر از کینه ی ایرج ، رو به سوی یکدیگر گذاشتند . چون به هم رسیدند خلوتی ساختند و در چاره کار رای زدند
.



نویسنده : میثم » ساعت 6:59 عصر روز یکشنبه 90 تیر 12

داغ کن - کلوب دات کام

The Hunger Site

ابتدا نیت کنید

سپس برای شادی روح حضرت حافظ یک صلوات بفرستید

.::.حالا کلید فال را فشار دهید.::.

برای گرفتن فال خود اینجا را کلیک کنید
دریافت کد فال حافظ برای وبلاگ