میثم - پندار نیک
سفارش تبلیغ
صبا ویژن



میثم - پندار نیک

درباره نویسنده
میثم - پندار نیک
میثم
خدایا! بر من رحمتی فرود آر تا از رحمانیت دینت بگویم و به پنداری نیک مرا مجهز گردان که هرگز خود را نور مپندارم ،به قدر ادراک از نورانیتت شمعی در دل برافروزم و پروانه وار گرد آن شمع بسوزم. بر ایمانم بیافزای و پیمانه ی کوچک وجودم را عمقی بیکران ببخش تا متواضع گردم و در هر خیری که سر میزند تنها تو باشی و من نباشم! از روشناییت بینشی نصیبم کن تا ایثار را ارج نهم. مرا لیاقتی عطا کن تا هماهنگ با موسیقی تو،سازم را کوک کنم. سرآخر مرا به معرفتی مبتلا ساز تا وقت رفتن، با آغوشی باز خاک تنم را به دست خاک عزیز ایران بسپارم...
تماس با من


 

آرشیو
دلنوشته ها و خاطرات
شاهنامه خوانی
اجتماعی
مذهبی
پندنامه


لینکهای روزانه
آنالیز ریاضی قرآن [29]
گنجور(آثار سخنسرایان پارسی گو) [28]
وبسایت شرکت دل آواز(شجریان) [26]
وبسایت رسمی علیرضا عصار [20]
گیتارینه [21]
جامعه مجازی موسیقی ایرانیان [16]
آموزش گیتار [12]
[آرشیو(7)]

 

لینک دوستان
پرسه زن بیتوته های خیال
.... «« " الهه عشق " »»‍‍ ....
فانوسهای خاموش
یادداشتها و برداشتها
.: شهر عشق :.
نور
توشه آخرت
عطش
مسافر آسمان
کوله پشتـــــــــــــــــــــی
آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
معصومیت از دست رفته
پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان
باغ گیلاس
عشق طلاست
جمله های طلایی و مطالب گوناگون
اسلام دین محبت و عدالت
دلشدگان
بیکرانه
پاسبان پاسارگاد
تاریخ ایران باستان
مهندسی مکانیک
™Hamid
منجی عصر
دریای بیکران
دوستان دوران دبیرستان
وبلاگ من و حمید
گلبرگ
ستاره بنز


موسیقی وبلاگ


خبرنامه ی پندار نیک
 
لوگوی وبلاگ
میثم - پندار نیک


لوگوی دوستان
آمار بازدید
بازدید کل :277361
بازدید امروز : 70
 RSS 

مزرعه
دوست دارم یک مزرعه داشته باشم و فارغ از مشغله هایم، به قدم زدن در مزرعه مشغول شوم.
دوست دارم با دانه دانه و خوشه خوشه ی گندم های مزرعه حرف بزنم و به آنها بگویم
;
یادتان باشد زردی شما از آفتابی است که سخاوتمندانه بر همه چیز می تابد، پس شما هم بدانید که سهم همه ی انسانها هستید.
دوست دارم قبل از درو کردن گندم ها لحظه ای به آسمان آبی خیره شوم و در سکوتی آرام تمام گفتنی ها را بگویم.
دوست دارم خوشه های طلایی را درو کرده و پس از آسیاب، به نان پختن مشغول شوم.
دوست دارم جسم را در معرض حرارت تنور قرار دهم تا روح نسوزد.
مزرعه
دوست دارم وقت غروب آفتاب هر رهگذری را که از کنار خانه ام می گذرد سرسفره ام بنشانم.
دوست دارم به قدر تکه های نانی که هست، تکه تکه عابران و اندیشه ها را در کنار هم یکجا جمع کنم و به هریک، فقیر و دارا، سهمی برابر از نان ها بدهم تا آنکه تنها سرمایه اش از مال دنیا، آبرو و کرامت انسانی است،سربلند بماند.
کاش در تفسیر
"لا اله الا الله"
، به جای عمری ایستادن روی یک نقطه برای اثبات باطل و نفی آن، یک قدم در صراط حق حرکت کنیم.
دوست دارم از محبت بگویم، ای کاش هرگز خشم نگیرم و خشم نگیرند، ای کاش باور کنیم که نارواست بر کسی که خشم نگرفته، خشم بگیریم.
کاش صاحب آن مزرعه باشم...

دانلود آهنگ Sen Gelmez Oldun



نویسنده : میثم » ساعت 8:27 عصر روز یکشنبه 89 خرداد 9


بره و گرگ
یه دل خسته و یک درد بزرگ

یه دونه بره و یک گله گرگ

یه دونه بهار و صد هزار خزون

یک عالم ابر سیاه تو آسمون

نه یه چوپونی که هی هی ای کنه

نه یه دلسوزی که گریه ای کنه

نه مسافری که روزی بمونه

نه  پرنده ای که چیزی بخونه

با این رفیقهای نیمه راه

آخرهای وقت این همه راه

گرگها نشسته در کمین

با دندونهای آهنین

نه وقت برگشتن دارم

نه دل گرگ کشتن دارم

نه روم میشه که وا بدم

تن به قضا بلا بدم

دست خدا میدمشون

می گذرم از عالمشون

کاشکی حلالمون کنند

اگه نخوردیم غمشون

دست خدا میدمشون...

دانلود ترانه ی "بره و گرگ"



نویسنده : میثم » ساعت 8:52 عصر روز یکشنبه 89 خرداد 2


یاس
یه روز یه باغبونی  یه مرد آسمونی                   نهالی کاشت میونه ، باغچه مهربونی
می گفت سفر که رفتم یه روز و روزگاری     
   این بوته ی یاس من ، می مونه یادگاری
هر روز غروب عطر یاس تو کوچه ها میپچید    میونه کوچه باغ ها ، بوی خدا می پیچید

اونایی که نداشتند ، از خوبی ها نشونه              دیدند که خوبی یاس ، باعث زشتیشونه
عابرای بی احساس پا گذاشتند روی یاس               ساقه هاشو شکستند ، آدمای نا سپاس
یاس جوون برگمون تکیه زدش به دیوار             خواست بزنه جوونه اما سر اومد بهار
یه باغبون دیگه شبونه یاس رو برداشت            پنهون ز نا محرما تو باغ دیگه ای کاشت
هزار ساله کوچه ها پر میشه از عطر یاس      امـا مـکان اون گل ، مونده هـنوز ناشـناس

شهادت حضرت فاطمه(س)
شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) بر تمام دلهای پاک تسلیت باد

دانلود ترانه ی "یاس" با صدای شادمهر عقیلی



نویسنده : میثم » ساعت 4:39 عصر روز یکشنبه 89 اردیبهشت 26


به نام یزدان پاک
نوروز یادگاری شایسته از فرهنگ غنی ایرانیان باستان است،فرهنگی که در قیاس با سایر قومیت ها منحصر به فرد است. یکی از زیباترین سنت های ایرانی توکل کردن بر خالق هستی است. یاد خدا سرلوحه ی تمام کارهاست. به هنگام تحویل سال نو همه ی مردم ایران دعای "یا مقلب القلوب و الابصار..."را بر لب دارند و از خداوند قادر بهترین حال ها را طلب می کنند.
به راستی بهترین حال چگونه حاصل می شود؟
دوست دارم برای توضیح، به داستان "عمو نوروز و پیرزن" اشاره ای داشته باشم
؛
پیرزنی آرزوی جوان شدن داشت و شنیده بود که اگر کسی اول سال بیدار باشد و در مسیر حرکت عمو نوروز قرار گیرد،جوان می شود. پیرزن هم دوست داشت عمو نوروز را ببیند و جوان شود.
"گرچه پیرم تو شبی تنگ در آغوشم گیر                    تا سحرگه ز کنار تو جوان برخیزم"
پیرزن هرسال خود را آماده ی دیدار و وصال عمو نوروز می کرد،ولی هر سال خوابش می برد و مطلوبش حاصل نمی شد. امسال به خودش گفت که این بار چشم هایم را باز نگه می دارم و بیدار می مانم. پیرزن با جدیت به خود قول داد که تحویل سال را بیدار باشد،تا این که یک مرتبه یک نسیم خوشی به او خورد و خوابش برد. بعد از مدتی پیرزن بیدار شد و دید که وقت گذشته و سال تحویل شده، خیلی غصه خورد، گوشه ای نشست و شروع کرد به گریه کردن. آنقدر گریه کرد که آب دیدگان او همه جا را فرا گرفت. پیرزن وقتی نگاه کرد، یک دختر جوان زیبا را در آب چشم خود دید-دختری سفیدروی با چشمانی زیبا- با خود گفت یعنی این من هستم؟ به دستهایش که نگاه کرد مطمئن شد و باور کرد که عمو نوروز آمده و کار خودش را کرده است.
نسیم نوروزی
حکایت آن پیرزن شرح حال ماست. به یاد بیاوریم... هنگامی که خالق یکتا نخستین بار خواست جسم بی جان ما را جان بخشد، از روح خود در وجود ما دمید و به ما فطرتی پاک و روشن عطا کرد. سال ها گذشت، با وجود تمام خوبی ها و کارهای نیک ولی کم و بیش دچار تاریکی ها شیدیم. به نوعی پیری نهفته مبتلا گشتیم. از آن روح الهی در وجود ما تنها فطرتی خواب آلوده برجای مانده و... حال زمان چاره اندیشی فرا رسیده-گم شدیم گر در میان خویشتن جستجویی لازم است- حواسمان باشد خوابمان نبرد! فرصت را مغتنم شمرده، چراغ دل برافروزیم و با تمام وجود در مسیر نسیم بهاری قرار بگیریم.
موسم بهار دیگربار نفخه ی الهی دمیده شده، خود را در معرض آن قرار دهیم و دیده ی بصیرت را باز نگه داریم. دم الهی وجودمان را طراوت می بخشد و فطرت ما را زنده می کند تا از نو، جوان شویم و شیدا.
بازگشت به فطرت الهی و ذات حقیقی، همان دستیابی به بهترین حال هاست.
"یا محول الحول و الاحوال   حول حالنا الی احسن الحال"



نویسنده : میثم » ساعت 10:15 عصر روز چهارشنبه 89 فروردین 11


به نام یزدان پاک
امروز عصر همراه یکی از دوستان رفتیم برای شنا.می پرسید کجا؟ معلومه یکی از ناب ترین مکان های دنیا-خلیج تا ابد فارس-جای شما دوستان خالی،خیلی خوش گذشت،به خصوص که من بعد از حدود یک سال دوباره فرصت شنا در خلیج فارس رو پیدا کرده بودم.دوباره همون صفای همیشگی رو داشت.
امروز همه چیز قشنگ تر بود،ساحل،صخره ها،دریای آرام.ما هم تا تونستیم لذت بردیم،از شنا کردن گرفته تا ماسه کشیدن روی بدن ، تماشای ماهی ها و غروب رویایی خلیج و...
خلیج فارس
واقعا نو شدن رو حس کردم. زیبایی را لمس می کردم. وقتی که رو به آسمون زیبا و نیلی روی آب غوطه ور شدم احساس افتخار کردم.خیلی منظره ی جالبی بود "یک تکه از این خاک عزیز که میان آسمان و خلیج نیلگون این سرزمین آرام گرفته است".
"همه ی ایران را می بوسم"



نویسنده : میثم » ساعت 9:42 عصر روز جمعه 89 فروردین 6


به نام یزدان پاک
در حالی که فقط چند ساعت به تحویل سال باقی مانده، فرا رسیدن نوروز 1389 خورشیدی را به تمام هموطنان عزیزم تبریک  می گویم و عرض سلامی دارم به گرمی آفتاب.
شعاع های نور در اولین سپیده ی سال نشانی است از غلبه ی آفتاب بر تاریکی آخرین شب سرد زمستانی. آفتاب بهار پیام آور طراوت،سرسبزی و نو شدن طبیعت است.
خورشید بر تمام عالمیان می تابد و خداوند سایه ی رحمتش را وسعت می بخشد و انسان این اشرف مخلوقات که از سختی ها و تاریکی ها رهایی یافته،پای به عرصه ی امتحانی دیگر می گذارد. امتحان روز عافیت که امتحانی سخت تر از امتحان روز مصیبت است.
هنگام جوانی طبیعت فرا رسیده و نسیم بهاری دمیده شده،غبار از ذهن های فرتوت زدوده شده و فکر نیز جوان می شود.تنها اندیشه ای که در مسیر نسیم بهاری قرار نمی گیرد،سبز نمیشود،طراوت نمی یابد، جوانه نمی زند و گسترش نمی یابد.
امتحان بهار،امتحان جوانه زدن و دوباره یافتن خویش است.امتحان هویدا کردن گوهر درون.پس در این راه باید بسیار حریص باشیم و یادمان باشد که بازخواست روز جزا از حریص نبودن ما خواهد بود.بازخواست از این که چرا در یافتن گوهرها به قدر کافی حریص نبودیم و به قدرت،ثروت و شهرت دنیوی اکتفا کرده و ارزش والای انسانی را تنزل داده و از صراط کمال به بیراهه ی ضلال منحرف شدیم.
پس بیایید در سال نو در کسب معرفت حریص تر باشیم و باور کنیم که سال آینده در قیاس با سالهای گذشته بهترین سال عمر ماست و باید بهترین نمایش از توانمندیهای خود را در این سال ارائه دهیم.
نوروز
در خاتمه از شما همراه گرامی می خواهم کمی بیشتر شکرگذار نعمت ها باشید-نعمت در کنار هم بودن-من هر دو نوروز گذشته را به دلیل شرایط کاری در کنار خانواده ام نبودم و امسال بسیار خوشحالم که هفته ی اول تعطیلات را در کنار خانواده ی عزیزم هستم.
از همین جا به تمام همکارانم و همچنین به همه ی تلاشگران این خاک مقدس که لحظه ی تحویل سال را دور از عزیزانشان هستند(و دلتنگشان) درود بیکران می فرستم.
"همه ی ایران را می بوسم"

دانلود ترانه ی "بهار بهار" با صدای شادروان ناصر عبداللهی



نویسنده : میثم » ساعت 4:0 عصر روز شنبه 88 اسفند 29


به نام یزدان پاک
فرصتی تازه دست داد تا بار دیگر قلم در دست گرفته و بنویسم.
بعد از روز
فارغ التحصیلی ام
که یکی از روزهای برجسته ی امسال من بود  خدای بزرگ امروز موفقیتی دیگر در مسیر ارتقای شغلی نصیبم کرد. هرچند گذر از این مرحله هم خالی از اضطراب و دردسر نبود ولی وقتی به گذشته نگاه می کنم به روشنی می بینم که شایسته ی این همه رحمت خداوند نبوده ام و از این که نتوانم در مسیر شکرگزاری از لطف ها ی الهی قدم بردارم واقعا می ترسم.
احساس خیلی خوبی دارم و دعای "حول حالنا الی احسن الحال" برایم اجابت شده. بیش ازاین نوشتن برایم مقدورنیست فقط یک توصیه به عنوان برادر کو چکتر به شما خواننده ی عزیز دارم:
"خداوند قادر نامحدود است,نعمت ها و موهبت هایش بیکران و رحمتش بی پایان,منابع این جهان به اندازه ای هست که همه از آن بهره مند شوند,بیایید به خود و دیگران سخت نگیریم"
دوستدار شما میثم
sajdeh

دانلود ترانه صدایم کن علیرضا عصار


کس نمیداند ز من جز اندکی              وز هزاران جرم و بدفعلی یکی
من همی آن دانم و ستار من                   جرم ها و زشتی کردار من
هر چه کردم جمله ناکرده گرفت              طاعت ناورده آورده گرفت
نام من در نامه پاکان نوشت                  دوزخی بودم ببخشیدم بهشت
عفو کرد آن جملگی جرم و گناه             شد سفید آن نامه و روی سیاه
آه کردم چون رسن شد آه من                گشت آویزان رسن در چاه من
آن رسن بگرفتم و بیرون شدم          شاد و زفت و فربه و گلگون شدم
در بن چاهی همی بودم نگون                در دو عالم هم نمی‌گنجم کنون
آفرین ها بر تو بادا ای خدا                   ناگهان کردی مرا از غم جدا
گر سر هر موی من گردد زبان                شکر های تو نیاید در بیان
تو در جان منی من غم ندارم                  تو ایمان منی من کم ندارم
اگر درمان تویی دردم فزون باد      وگر عشقی تو سهم من جنون باد
تویی تنها تویی تو علت من تو                    تو بخشاینده بی منت من
صدایم کم صدای تو ترانه است           کلامت آیه هایی عاشقانه است
تو را من سجده سجده می‌پرستم         که سر بر خاک بر زانو نشستم



نویسنده : میثم » ساعت 10:25 عصر روز شنبه 88 اسفند 22

<   <<   11   12   13   14   15   >>   >
داغ کن - کلوب دات کام

The Hunger Site

ابتدا نیت کنید

سپس برای شادی روح حضرت حافظ یک صلوات بفرستید

.::.حالا کلید فال را فشار دهید.::.

برای گرفتن فال خود اینجا را کلیک کنید
دریافت کد فال حافظ برای وبلاگ